پزشکان ادیب

پزشکان و ادبیات

پزشکان ادیب

پزشکان و ادبیات

بهرام صادقی


بهرام صادقی (اسم مستعار: صهبا مقداری که درهم ریخته نامش بود )  18 دی‌ماه 1315  در نجف‌آباد اصفهان چشم به جهان گشود و تحصیلات ابتدایی را در نجف آباد به پایان برد و دیپلم را در اصفهان گرفت او سپس تحصیلاتش را در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران ادامه داد هر چند بعد ها به طور پراکنده طبابت کرد. صادقی از سن بیست سالگی هم‌زمان با تحصیل در رشته پزشکی، داستان‌هایش را در مجله‌های ادبی چون سخن، صدف، فردوسی، کیهان هفته، جنگ اصفهان، جهان‌ نو و جنگ فلک‌ افلاک منتشر می‌کرد. صادقی داستان های اصلی خود را در سال های 41 - 1335  نوشت و به عنوان درخشانترین داستان نویس دهه سی شناخته شد. وی ملکوت، تنها داستان بلندش، را در بیست و پنج سالگی منتشر کردمجموعه داستان سنگر و قمقمه‌های خالی، داستان بلند ملکوت و چند داستان کوتاه پراکنده، کل آثار او را تشکیل می‌دهند. همین دو کتاب چاپ شده آن‌قدر بود که او را از بزرگ‌ترین داستان نویسان معاصر ایران و صاحب سبکی پیشرو بدانند به شهادت نقدها و تحلیل هایی که منتقدان و صاحب نظران نوشته اند، کتاب ملکوت را بعد از رمان بوف کور صادق هدایت باید در زمره دومین رمان ذهنی و مدرن داستان ایرانی دانست.

بهرام صادقی درنهایت در آذرماه ۱۳۶۳ به دلیل ایست قلبی در تهران از دنیا رفت.


منابع: بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان، بانک اطلاعات نشریات (به نقل از روزنامه اعتماد)، سایت دیباچه


                                                                                              


آنتوان چخوف


آنتوان چخوف داستانسرای معروف روسی در ۱۷ ژانویه ی سال ۱۸۶۰ در شهر «تاگان روگ» در شمال قفقاز به دنیا آمد و. با آنکه چخوف در سختی و فشار زندگی می نمود ولی  با کار و کوشش فراوان تحصیلات مقدماتی خود را در «ژبمنازیوم » مسقط الرأس خاتمه داد و برای تحصیل در دانشکده ی پزشکی عازم مسکو شد و در سال ۱۸۷۹ در نوزده سالگی وارد دانشگاه مسکو گردید و به تحصیل طب پرداخت. وی تنها به تحصیل در دانشکده اکتفا نکرد و با وجود ذوق فطری به نوشتن داستانها و نوول ها و مقالات در مطبوعات فکاهی سرگرم شد و به این جهت وقتی در سال ۱۸۸۴ درجه ی دکترای طب را گرفت شغل طبابت را با حرفه ی نویسندگی توأم ساخت ولی بعدها تمام اوقات خود را وقف نوشتن کرد و از این راه مقام شامخی در دنیا به دست آورد. چخوف جز در دوره ی عمومیت بیماری و یا در سالهای ۱۸۹۲ و ۱۸۹۳ به طبابت نپرداخت. نخستین داستانهای او با نام مستعار «چخوف» انتشار یافت و در سال ۱۸۸۶ برخی از داستانهایش به صورت کتابی به نام «داستانهای رنگارنگ» منتشر شد، این کتاب موفقیت بسیار کسب کرد. در سال ۱۸۸۷ وی نخستین نمایشنامه ی خود را به نام «ایوانف» تحریر کرد. «آنتون چخوف» در سی سالگی مبتلا به بیماری سل گردید که تا پایان حیات کوتاهش مونس این نویسنده ی بزرگ بود و بالاخره هم باعث مرگ وی شد. با آنکه چخوف مریض بود و با آنکه خودش هم طبیب و از مرض خود اطلاع داشت با این وصف دمی از کار و کوشش دست بر نمی داشت و تقریباً تمام ساعات فراغت خود را سرگرم نوشتن بود و برای مطالعه ی روحیات و احوال عموم مردم و طبقات مختلف به مسافرتها و گردشهای پر زحمتی تن می داد، چنانکه در سال ۱۸۹۰ راه سخت و دور و دراز سیبری را در پیش گرفت و در آنجا وضع تبعیدیها را مطالعه کرد و از این سفر ره آوردی به نام «جزیره ی ساخالین» برای ستمدیدگان رژیم تزاری به ارمغان آورد که در سال ۱۸۹۱ منتشر شد . وی در سال ۱۸۹۶ نمایشنامه ی خود را به نام «مرغ نوروزی» در مسکو انتشار داد، اما این اثر در «پطرزبورگ» با عدم موفقیت روبرو شد و دو سال بعد در سال ۱۸۹۸در مسکو نیز از این نمایشنامه تجلیل شایانی شد. «آنتون چخوف» در سال ۱۹۰۰ بر اثر توجه نویسندگان و دانشمندان و قاطبه ی ملت به وی و در نتیجه ی نفوذ و شهرت انکار ناپذیر خود به عضویت افتخاری آکادمی روسیه انتخاب شد و مورد تقدیر فراوان قرار گرفت. «عمووانیا» در ۱۸۹۹ و «سه خواهران» و «باغ گیلاس»  از جمله نمایشنامه های او بود که در مسکو با موفقیت روبرو شد. در جهان هنر و ادب پیروزی روزافزون چخوف افتخارات زیادی برای وی فراهم آورد و آکادمی برای مجموعه ی داستانهایش جایزه ی «پوشکین» را به وی اهداء کرد. چخوف به نویسندگی خود ادامه می داد که بیماری وی شدیدتر شد و به دستور پزشکان ناگزیر به نقاط جنوبی فرانسه رفت و با آنکه کار کردن برایش زیان داشت دست از کارهای ادبی نکشید و پس از مدتی اقامت در آن کشور به مسافرت خود در ایتالیا و آلمان ادامه داد و بالاخره به وطن خود بازگشت و در دوم ژوئیه ی سال ۱۹۰۴ در ۴۴ سالگی در «بادن وایلر» محلی واقع در جنگل سیاه درگذشت.


منابع: ویکی پدیا، مجله اینترنتی آفتاب